ایران و جهان

بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با خانواده شهید لاجوردی


به گزارش خبرگزاری مهر، یکم شهریور ماه مصادف است با سالروز ترور مجاهد فی سبیل الله شهید سید اسدالله لاجوردی، مبارز انقلابی و دادستان پیشین انقلاب اسلامی و رئیس سابق سازمان زندان‌ها که در محل کار خود در بازار تهران و به دست عوامل سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) در سال ۱۳۷۷ به شهادت رسید.

حدود ۴۰ روز بعد از ترور ایشان، جمعی متشکل از خانواده‌های این شهید والامقام و دو شهید دیگر حادثه‌ی ترور (شهیدان رئیس‌اسماعیلی و مسعودی) و همچنین شهدای جمعیت مؤتلفه‌ی اسلامی، سه‌شنبه شب (۱۳۷۷/۷/۱۴) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به مناسبت سالروز شهادت این شهیدان عزیز، بیانات رهبر انقلاب در آن دیدار را برای نخستین‌بار منتشر می‌کند. متن بیانات حضرت آیت الله خامنه ای بدین شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم (۱)

 این سرنوشت افتخارآمیزی که آقای لاجوردی پیدا کردند،(۲) سرنوشتی است که مایه‌ی حسرت و غبطه‌ی همه‌ی کسانی است که در این راه بوده‌اند. خب، بنده خیلی متأثّر شدم از شهادت آقای لاجوردی -از دست دادن ایشان و فقدان ایشان، خیلی برای ما سنگین بود؛ یک عنصر مؤمن، کارآمد، صادق و ریشه‌دارِ در این زمینه‌ی انقلابی و مبارزات؛ امثال ایشان واقعاً عناصر بسیار کمیاب و مغتنمی هستند و از دست دادنشان سخت است- ولیکن درعین‌حال به نظرم رسید که حیف بود آقای لاجوردی جور دیگری از دنیا میرفت. آن آدم، آن عنصر مستحکم، پولادین، آن نیّت صادق، با آن سابقه‌ی مبارزات، واقعاً حقّش بود و شایسته‌ی این مقام والای شهادت بود. و شما خانمشان و فرزندانشان بدانید -که البتّه میدانید هم؛ میدانم برای شماها این معارف، روشن و واضح است- ماها غبطه میخوریم به حال ایشان و حقیقتاً اگر هرکدام از ماها -خود بنده و میدانم همفکرانِ ما هم یقیناً همه همین‌جور هستند- بدانند که میتوانند با یک عملی، با یک حرکتی، با یک هزینه‌ای -هر جور هزینه‌ای- آنها هم یک چنین سرنوشتی را به دست بیاورند، لحظه‌ای را دریغ نخواهند کرد و تأمّل نخواهند کرد که آن هزینه را بکنند تا اینکه آن‌چنان سرنوشتی برای آنها هم رقم بخورد. شهادت خیلی مقام بالایی است و بسیار ارزشمند است؛ و خلاصه، خاصّان درگاه الهی به مقام شهادت میرسند. یعنی من میخواهم این را عرض کنم، علاوه بر اینکه خود شهادت، وسیله‌ی قرب به پروردگار است، یک مایه‌ی والایی از قرب الهی لازم است تا انسان به شهادت برسد؛ بدون این مقدّمه، کسی [به آن] دست نخواهد یافت.

 البتّه زحمات ایشان را هیچ نمیشود توصیف کرد. خود من از وقتی که به یاد می‌آورم آشنایی با مرحوم شهید لاجوردی را -که خیال میکنم از نزدیک و به‌صورت مشخّص از سالهای اواسط دهه‌ی ۴۰ بوده، حالا دقیقاً یادم نیست چه سالی بود امّا از هر وقتی که یادم می‌آید- ایشان را در حال مبارزه‌ی صادقانه به یاد می‌آورم. من یادم هست که آن‌وقت‌ها یک جریانی اتّفاق افتاده بود و مرحوم لاجوردی و اینها به یک جایی حمله کرده بودند؛ قبلش ایشان زندان بودند، بعدش هم باز برای مدّت کوتاهی دستگیر شدند؛ در جمع دوستانِ ما گفته میشد این مرد، مرد پولادین است؛ این مرد، آدم خسته‌نشو است؛ تصویری که از آقای لاجوردی در ذهن ما بود، همین تصویر یک انسان خسته‌نشوی صادقِ با استقامت [بود]. البتّه دوستان ما در آن زمان خیلی بودند و آدمهای صادقِ مؤمنِ ثابت‌قدم در میان آنها کم نبود؛ [امّا] مرحوم لاجوردی چهره‌ی برجسته‌ای بود.

 بعد از انقلاب هم همین‌جور بود. ایشان از اوّلِ انقلاب تا همین شهادتشان همیشه در راه مستقیم، در صراط مستقیم حرکت کردند و ذرّه‌ای انحراف پیدا نکردند از طریق مستقیم و خطّ صحیح. کار را ایشان برای خدا میکرد، اهل تظاهر، اهل نشان دادن نبود؛ برای خدا کار را قبول میکرد، برای خدا کار را انجام میداد؛ برای همین هم بود که هیچ ملاحظه‌ای نمیکرد. بعضی‌ها در کار، ممکن است ملاحظه‌ی وجهه را بکنند، ملاحظه‌ی شأن و آبرو را بکنند، [امّا] بعضی‌ها هستند که نه، این ملاحظه را نمیکنند و شهید عزیزِ ما، شهید لاجوردی، ازاین‌قبیل بود؛ آدمی نبود که ملاحظه‌ی گفتن این و آن، وجاهت پیش این و آن را بکند، محض «خدمت» برای ایشان مطرح بود. حقیقتاً اخلاصی که ایشان داشتند، خیلی اخلاص بالایی بود.

 من از همسر ایشان -خانم محترم ایشان- هم باید تشکّر کنم که در همه‌ی این مراحل، همراه لاجوردی بودند. من کاملاً میدانم که اگر همسری همفکر و همراه نباشد، آن‌جور باقی ماندنِ در خطّ درست، کار آسانی نیست. سختی‌ها را با هم تحمّل کردید، رنجها را با هم بردید؛ حالا یک رنج اضافی هم شما و بقیّه‌ی اعضای خانواده دارید میبرید؛ یعنی شهید وقتی‌که شهید شد، مسئله‌اش تمام شد -یعنی مبارزه‌اش در هنگام شهادت دیگر تمام میشود- لکن مبارزه‌ی وابستگان به شهید ادامه دارد و این مبارزه را باید با همان صداقت، با همان اخلاص پیش ببرند؛ امتحان بزرگ الهی است؛ این را، هم برای شما عرض میکنم، هم برای خانم شهید اسماعیلی و فرزندان ایشان و خانواده‌ی ایشان عرض میکنم، هم برای خانواده‌ی شهید مسعودی عرض میکنم. بعد از شهادت شهید که او رفت به آن نشئه‌ی دیگر، حالا نوبت شما است که ادامه بدهید، اگرچه قبلاً هم شما در داخل رنجهای مبارزه بودید. امیدواریم که ان‌شاءالله‌ خداوند به شما کمک کند.

 امروز هم روز مبارزه است. یعنی واقعاً هیچ‌وقت این انقلاب، بی‌نیاز نیست از مردانی و زنانی و افراد صادقی که در راه خدا تلاش کنند. هر تلاشی را هم نمیگویند مبارزه؛ مبارزه عبارت است از آن تلاشی که در مقابلش دشمنی وجود دارد، مانعی وجود دارد، تلاشی [است] که به زحمت و تحمّل برخی مشکلات متوقّف است؛ به این میگویند مبارزه. معنای جهاد در زبان عربی، در اصطلاح قرآن و حدیث، درست همان چیزی است که ما در فارسی به آن مبارزه میگوییم. البتّه یک نوع جهاد، جهاد مسلّحانه است که در میدانهای جنگ پیش می‌آید، لکن انواع دیگر جهاد هم وجود دارد که معادلش در فارسی، همین مبارزه است. امروز روز مبارزه است؛ کمااینکه همیشه‌ی این دوران بیست‌ساله، دوران مبارزه بوده؛ علّت هم این است که دشمن در مقابل ما حیّ‌وحاضر ایستاده، دشمن هرگز از صحنه غایب نشده؛ غایب هم نخواهد شد. پیدا است که انسان هیچ‌وقت در راه صحیح، در راه حق، در راه خدا، صحنه را خالی از دشمن مشاهده نمیکند. خب تاریخ بشر و فلسفه‌ی وجود بشر و اصلاً فلسفه‌ی ادیان، این را به ما املاء میکند. و دشمن در صحنه و فعّال است. از سالهای اوّلِ انقلاب برنامه‌ریزی کردند؛ برنامه‌ریزی‌های بلندمدّت؛ با گذشت قضایای گوناگون انقلاب هم بیدار بودند، هوشیار بودند، مبارزه کردند و برنامه‌ریزی کردند و زمینه‌سازی کردند برای اینکه بتوانند از آن استفاده کنند. الان هم باز دارند برای فردا برنامه‌ریزی میکنند؛ این‌جور هم نیست که صحنه‌ی رویارویی با دشمن، [فقط] امروز باشد.

 هدف دشمن هم عبارت است از همان حقیقت درخشانی که امام بزرگوار ما و این ملّت بزرگ با آن‌همه مجاهدات توانستند آن حقیقت را در خارج، تجسُّد(۳) ببخشند و تحقّق ببخشند؛ یعنی همان اسلام ناب، اسلام بیدار و زنده، اسلام حقیقی، اسلامِ مسلمین صدر اسلام؛ نه اسلامِ چُرتی و خُمود(۴) و تنبل و سازش‌کار؛ هدف آنها [مبارزه با] این است؛ و تا این در داخل کشور ما هست، معارض دارد. البتّه روی دیگر سکّه هم این است که تا این اسلام در بین ما هست، قوّت و استقامت و نشاط و حیات در بین ما روزافزون خواهد بود؛ این هم هست. یعنی درست همان چیزی که دشمن برای ما می‌آفریند، همان چیزی است که نیرو برای ما می‌آفریند. این‌جور نیست که ما فکر کنیم خب حالا این اسلامی که این‌قدر برای ما دشمن میتراشد، کنار بگذاریم، زندگی‌مان را بکنیم؛ نه، این اسلام وقتی‌که نیست، دشمن می‌آید مسلّط میشود بر ما؛ مثل دوره‌ی پیش از انقلاب. خب آن‌وقت هم همین دشمن بود منتها دشمنِ فاتح -دشمنی که آمده خانه را، سرزمین را گرفته، راحت نشسته دارد زندگی خودش را میکند- وَالّا دشمن که از صحنه خارج نمیشود، چون دشمن طمع دارد، زمینه‌های استفاده و سوءاستفاده‌ی خودش را در نظر میگیرد و میخواهد آن را تأمین بکند؛ [امّا] این نیروی اسلامی، این قوّت اسلامی آمده دست دشمن را کوتاه کرده؛ دشمن دارد تلاش میکند بلکه بتواند آن وضعیّت را برگردانَد. آن چیزی که مانع از تسلّط دشمن شده، همین روح اسلام است، همین روح اسلامیّت است، همین ایمان است. بنابراین اگر ما می‌بینیم دشمن متوجّه به آن نقطه‌ی اساسی و اصلی ما است، به آن ستون اصلی خیمه‌ی انقلاب یعنی ایمان متوجّه است، این به‌خاطر این است که بیشتر از همه‌ی حوادث و پدیده‌ها و عناصر تشکیل‌دهنده‌ی موجودیّت این ملّت، از این بخش -از ایمان مردم- صدمه میخورَد؛ [یعنی] متوجّه ایمان مردمند. لذا بایستی برای حفظ این ایمان، برای حفظ این اساسی که بر پایه‌ی این ایمان بر پا شده، همه تلاش کنند.

 امروز هم ما بهتر از سی سال پیش میتوانیم مبارزه کنیم. سی سال پیش با غربت مبارزه میکردیم، [امّا] امروز با قدرت میتوانیم مبارزه کنیم. بنابراین امکان پیروزی، احتمال پیروزی، امروز هزار برابر آن دوران است. الحمدلله‌ داریم مبارزه هم میکنیم، پیروزی هم داریم، مشکلی هم نیست. البتّه بایستی متوجّه حیله‌های دشمن بود؛ دشمن میخواهد ایمان ما را سست کند؛ دشمن میخواهد امید ما را از دست ما بگیرد؛ دشمن میخواهد ما را به آینده بدبین کند؛ دشمن میخواهد ما را مأیوس کند، ما را دل‌شکسته کند؛ دشمن میخواهد ما را دچار سوءظنِّ به یکدیگر کند؛ دشمن میخواهد بین ما اختلاف و تفرقه بیندازد. این تفرقه‌ای که بعضی بین جناحهای مختلف مدام دامن میزنند، به سود دشمن است، به نفع دشمن است، این به نفع ما نیست. دو برادر هم ممکن است در یک خانه خب سر یک قضیّه‌ای باهم اختلاف داشته باشند، مانعی ندارد؛ دو رفیقِ صمیمیِ نزدیک هم، سرِ پسندیدن و نپسندیدن یک غذا یا یک دکور یا غیره ممکن است با ‌هم اختلاف داشته باشند، اینها اشکالی ندارد، لکن هر دو اهل این خانه‌اند. اگرچنانچه کسی آمد به این خانه حمله کرد، این نمیگوید که من دیشب فرض بفرمایید که سرِ فلان قضیّه با تو اختلاف داشتم؛ نه، اهل این خانه‌اند، [لذا] باید دفاع کنند؛ در یک سنگرند. امروز باید نیروهای انقلاب در داخل کشور، احساس کنند که همه در یک سنگر قرار دارند، این را باید همه حس کنند. اگرچنانچه رفیق ما حس نمیکند و برخلاف این مقتضیٰ رفتار میکند، این موجب نباید بشود که ما هم برخلاف این مقتضیٰ این رفتار کنیم؛ حالا او اشتباه میکند، او یک غلطی میکند، ما که نباید تکرار کنیم کار او را. حفظ ایمان، حفظ وحدت و همدلی، حفظ آن امید [لازم است]؛ امیدی که بیجا هم نیست، امید بی‌ریشه‌ای نیست، امیدی است که کاملاً جا دارد.

 ما دورانهای سختی را گذرانده‌ایم، از این دورانهای سخت الحمدلله‌ سربلند و پیروز بیرون آمده‌ایم؛ حالا هم همین[طور] است. حالا هم از همه‌ی این امتحانها و ابتلائاتی که مؤمنین برای خودشان فکر میکنند وجود دارد و حس میکنند وجود آن را، با قوّت ان‌شاءالله‌ بیرون خواهند آمد و خواهید دید که باز هم این انقلاب، سالهای متمادی با فتح مناطق جدیدی از فضای جهانی و فضای فکری، پیش خواهد رفت. البتّه ما دنبال فتح مناطق جغرافیایی نیستیم امّا دنبال فتح مناطق فکری هستیم. فضای جهانی را بایستی فتح کرد، دلها را باید فتح کرد، در دلهای مؤمنینِ به انقلاب باید عمق این افکار را بیشتر کرد. و اینها همه ان‌شاءالله‌ پیش خواهد آمد، چون هنوز مؤمنینِ زیادی هستند و خواهند بود و روزبه‌روز ان‌شاءالله‌ این نسل جدید، این نسل جوان [عمیق‌تر میشود]. یک عدّه‌ای مدام سعی میکنند انقلاب را از نسل جوان بترسانند، درحالی‌که خود این نسل جوان ان‌شاءالله‌ پشتوانه‌های انقلابند، اینها لشکرهای انقلابند، اینها کسانی هستند که بایستی پایه‌های انقلاب را مستحکم کنند و این خونهای پاک -امثال خون شهید لاجوردی- عمق میبخشد؛ اینها نشان میدهد صدق این راه را، نشان میدهد اصالت این راه را.

 به‌هرحال حرفِ تشکّرآمیز از شهدای عزیز و خانواده‌هایشان خیلی زیاد است که اگر بخواهیم همه را بگوییم، بایستی خیلی چیزها بگوییم. امیدواریم خداوند ان‌شاءالله‌ درجات ایشان را عالی کند و با اجداد طاهرینش محشورش کند؛ یقیناً هم محشور است، من شک ندارم که الان ایشان در اَطائب(۵) بارگاه‌های قدس، با بهترین بندگان شایسته‌ی خدا و فرشتگان خدا مسلّماً محشور است و روحش متنعّم است. و خوشا به حالش! آقای لاجوردی واقعاً مزد خودش را گرفت و امروز روح ایشان در عالم ملکوت، شاکر و سپاسگزار خداوند است که او را چنین توفیقی داد و چنین موهبت بزرگی را بخشید؛ همچنین این شهدای عزیز دیگری که با ایشان به شهادت رسیدند -هم شهید اسماعیلی که با ایشان هم من دورادور آشنایی‌هایی دارم، اگرچه از نزدیک [ارتباط نداشتم]، البتّه بارها پیش من آمده بودند ظاهراً با جمعهایی، لکن من دقیقاً و مشخّصاً چهره‌ی ایشان به یادم نیست لکن می‌شناسم ایشان را، در انجمن اسلامی و دادگستری و در خدماتی که داشتند و تلاشی که ایشان برای سالم‌سازی محیط دادگستری داشتند، اتّفاقاً همین اواخر هم یک نامه‌ای جماعتشان برای من نوشته بودند که ایشان امضا کرده بودند، شاید حدود سه ماه قبل بود؛ و همچنین آن شهید عزیز دیگر، آقای مسعودی- همه‌ی اینها متنعّمند به نِعَم الهی و خانواده‌هایشان بایستی خدا را شاکر باشند که این نعمت را به عزیزانشان بخشید. البتّه برای شماها سخت است، شکّی نیست؛ خب فقدان این عزیزان دشوار است منتها خودتان را تسلّا بدهید به الطاف الهی درباره‌ی این عزیزان. ان‌شاءالله‌ امیدواریم که خداوند همه‌ی شما را موفّق و مؤیّد بدارد. اینجا ما شهید زنده هم خیلی داریم؛ اغلب همین آقایانی که اینجا هستند، شهدای زنده‌اند.

 تصدیق میکنم که این خانواده‌ها -که با بعضی‌شان ما از نزدیک هم آشنا بوده‌ایم و هستید- خیلی حق دارند به گردن همه‌ی ما و واقعاً چراغ شهدا را و چراغ شهادت را اینها روشن نگه داشته‌اند؛ ان‌شاءالله که موفّق و مؤید باشید.

۱) در این دیدار خانواده‌های شهیدان سید اسدالله لاجوردی، اصغر رئیس‌اسماعیلی، زین‌العابدین مسعودی و همچنین جمعی از خانواده‌های شهدای جمعیت مؤتلفه‌ی اسلامی حضور داشتند.
۲) سیّداسدالله لاجوردی (دادستان سابق انقلاب اسلامی و رئیس سابق سازمان زندانهای کشور و از اعضای جمعیّت مؤتلفه‌ی اسلامی) در ۱۳۷۷/۶/۱ در محلّ کار خود در بازار تهران از سوی سازمان مجاهدین خلق ترور شد و به شهادت رسید.
۳) به صورت جسم و جسد درآوردن، مجازاً یعنی زنده و ملموس کردن
۴) سست، خاموش
۵) برگزیده‌ترین و بهترینهای چیزی


منبع: مهر

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا